از کودکی با ساز و آواز آشنایی داشتم، ولی از سن دبیرستان به صورت جدی کار کردم
سلفژ را پیش آقای میری یاد گرفتم، کم کم گیتار دست گرفتم و پیانو زدم و به صورت حرفه ای دوره های آهنگ سازی را گذراندم من نوازنده گیتار و پیانو نیستم و اصلا نمی توان اسم نوازنده حرفه ای رویم گذاشت
ولی ملودی هایی ساخته ام که منتشر شده اند
در خانواده ای بزرگ شدم که آنچنان علاقه ای به موسیقی نداشتند و بیشتر به دنبال تحصیلات بودند، از بچگی در دورهمی های خانوادگی می خواندم
در دانشگاه به صورت جدی تر، گروهی با بچه ها داشتیم که دست و پاشکسته آهنگ هایی می ساختیم و اجرا می کردیم حتی برای اجراهایمان بلیت هم می فروختیم، آن موقع در دانشگاه به بچه ها سلفژ هم درس می دادم دانشگاه فضای خوبی برای پیشرفت به من می داد
همیشه در مدرسه و دانشگاه شاگرد ممتاز بودم، خانواده ام توقع داشتند دکترایم را بگیرم و استاد دانشگاه شوم؛ اما با اینکه قبول شدم، ولی این کار را نکردم
هم تدریس موسیقی داشتم و هم خودم یاد می گرفتم
همیشه دنبال تحقیق و یادگرفتن بودم یک بار ١٣ دی وی دی متعلق به دانشگاه برکلی درباره گرمای صدا و آناتومی بدن و تمام چیزهایی که در آواز دنیا منطقی و معقول است را به صورت اینترنتی دریافت و ترجمه کردم
در شیراز یک استودیوی شخصی داشتم که آنجا ضبط میکردیم و برای دیگران هم آهنگ سازی میکردم که از این طریق امرارمعاش می کردم
گروه هنری موسسه ترانه شرقی
خاطرم نیست که دقیقا کی بود
من چون درس می دادم خواستم چیزی بخوانم که یک اتود برای شاگردهایم داشته باشم و حدود هفت، هشت سال پیش اولین قطعات را منتشر کردم. کارهای دیگری هم که کردم به نوعی مانور آوازی بود.
با هم در اینستاگرام آشنا شدیم. شماره رد و بدل کردیم و تصمیم گرفتیم با هم کار کنیم
از اتفاقاتی که در تهران برایم افتاده بود خیلی سرخورده شده بودم اما درجا به سامان امامی اعتماد کردم و به تهران آمدم در شیراز یک شغل دولتی بسیار خوب داشتم؛ معاون مجری سد در آب منطقه ای استان فارس بودم. درعین حال هنرجویان زیادی هم داشتم اما کلا استعفا دادم و به تهران آمدم. از طریق سامان هم با آقای رجب پور تهیه کننده و مدیرعامل موسسه ترانه شرقی در تهران آشنا شدم
فکر می کنم تهیه کننده برنامه یا آقای علی ضیاء به آقای رجب پور پیشنهاد کردند
این پیشنهاد به دست من و سامان رسید و ما هم این تیتراژ را بنابر سفارشی که داشتیم و المان هایی که مورد نیاز تهیه کننده بود کار کردیم طبیعتا این قطعه براساس استانداردهای تلویزیون تهیه شده است
اولین آلبوم حامد همایون دوباره عشق نام دارد که در ۲۳ دی ۱۳۹۵ منتشر شد، این آلبوم هجده آهنگ دارد که ۱۲ آهنگ آن قبلاً در فضای مجازی منتشر شده بودند و ۶ آهنگ جدید و شنیده نشده نیز داشت
من بسیاری از کارهای خوانندگان موسیقی ایران را دوست دارم اما هیچ وقت هیچ خواننده ایرانی خواننده مورد علاقه ام نبوده، اسطوره آواز من سلین دیون بود و همیشه کارهای ایشان را دنبال می کردم
همچنین کریس دی برگ را به واسطه آواز نرم و راحتی که همیشه می خواند خیلی دوست داشتم و سعی می کردم متن ترانه هایش را بنویسم و ترجمه کنم و یاد بگیرم
حامد همایون در ۲۶ دی ماه ۱۳۹۵ بعنوان سفیر مبارزه با سرطان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی معرفی شد او بصورت داوطلب نیز در دعوت های موسسه خیریه محک اجرا می کند
او در برنامه خندوانه اعلام کرد مجرد است و قول داد ظرف مدت یکسال آینده وارد زندگی مشترک شود و بزودی ازدواج کند، او همچنین در پاسخ به رامبد جوان که پرسید آیا تا به حال عاشق شدها ی گفت : بله در سن ۱۸ سالگی برای اولین بار عاشق شدم
در دوران نوجوانی فوتبال را دنبال می کردم. مثل خیلی از نوجوانان فوتبال بازی می کردیم. تهرانی ها می گویند گل کوچک و ما در شیراز می گوییم گل فنی چون بازی کردنش فنی است
از همانجا فوتبال را شروع کردم و در مسابقات آموزشگاه ها کاپیتان بودم و در ناحیه یک استان قهرمان شدیم و بعد هم به تیم منتخب استان دعوت شدم، سال دوم دبیرستان بودم که فجرسپاسی تشکیل شد. رفتم برای تست دادن که قبول شدم و قرار شد با فجر قرارداد ببندم، همان زمان به موسیقی علاقه زیادی داشتم و باید یکی را انتخاب می کردم ک هدر نهایت به سمت موسیقی رفتم
من پرسپولیسی هستم اما این تیم را به خاطر پرسپولیسی که مهدوی کیا و علی دایی و علی کریمی در آن بازی می کردند دوست دارم. به نظرم آن تیم بهترین تیم تاریخ پرسپولیس بود
ما روزی که خواستیم حامد همایون را به عنوان یک خواننده معرفی کنیم فکر کردیم که چه کاری انجام دهیم تا یک چیز جدیدی داشته باشد، من و سامان این لحن را ساختیم که برگرفته از اصیلترین و کهن ترین لحن فارسی در متون قدیمی است و ما خودمان نامش را لحن شاهنامه ای گذاشتهایم
اگر دقت کرده باشید نقالان هم همینطور شاهنامه را می خوانند