به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،او
را نه به اسم خیلی میشناسند و نه به چهره. اگر کنار کسی در تاکسی بنشیند،
کمتر کسی میداند که او ترانهسرای آهنگهای «مروای دوست»، «معصومیت از
دست رفته»، «دلم گرفت»، «تموم شد ترانه»، «سلام آخر» یا «میم مثل مادر»
است. با این حال باید گفت اهورا ایمان یکی از موفقترین ترانهسرایان نسل
بعد از انقلاب در ایران است که ترانههایش را خوانندگان مطرحی مانند محمد
اصفهانی، ناصر عبداللهی، حمید حامی، احسان خواجه امیری و مانی رهنما
خواندهاند.
ایمان این روزها از همه گله دارد؛ از ترانهسرایان
گرفته تا خوانندگان، تهیهکنندگان و آهنگسازان. او درباره این روزهایش
میگوید: «همکاری با جوانان خواننده را ترجیح میدهم به همکاری با
خوانندگانی که بر شانه ترانههای من تکیه کردهاند، اما توجهی به هویت
ترانه آثارشان ندارند.» قرار است از اهورا ایمان امسال آلبومی منتشر شود که
در آن خودش به تنهایی ترانهسرا، آهنگساز، خواننده و تهیهکننده است.
مشروح گفتوگوی جام جم را با او در زیر میخوانید.
مردم اهورا ایمان را در خیابان میشناسند؟چند باری این اتفاق افتاده، اما نه آن طور که ترانههای مرا میشناسند و زمزمه میکنند.
اصلا باید ترانهسراها را بشناسند یا نه؟حتما. اگر مردم به سمت شناخت مولف بروند، نشانی از غنی شدن و بارور شدن فرهنگ است.
اطلاع دارید مردم در کشورهای دیگر ترانهسراها را میشناسند یا نه؟سال
گذشته در یکی از نشریات خارجی در یکی از شاخههای موسیقی که کلام نقش
محوری در آن دارد، نظرسنجی شده بود و جالب است که نفر دوم این فهرست ـ هم
به لحاظ مالی با درآمد سالانه 16 میلیون دلار و هم از نظر شهرت و محبوبیت ـ
ترانهسرای این ژانر موسیقی بود. کشور خودمان را هم اگر نگاه کنید، نسل
قدیم ما معینی کرمانشاهی را خیلی خوب میشناسند. همین طور رهی معیری یا
بیژن ترقی را. این نسل جدید است که خواننده برایش محور و کانون توجه شده
است.
خود ترانهسراها چقدر در این ناشناخته بودن مقصر هستند؟ترانهسراها
خیلی صنف منسجمی نیستند. اصلا صنف نیستند. در طول تاریخ تا امروز هرگز
صاحب یک تشکل نبودند. هیچ وقت هم کاری نکردند برای این که این حق معنوی شان
شناخته شود تا دیده شوند و همه چیز به اسم خواننده تمام نشود. پس خودشان
هم در این زمینه مقصر بودند.
از کسانی که یک قطعه موسیقی با کلام
را پدید میآورند ـ یعنی ترانهسرا، آهنگساز، تنظیمکننده و خواننده ـ
ترانهسرا همواره پیش قدم و محور اثر است. چون وقتی میخواهند قطعهای را
زمزمه کنند، کلام آن را زمزمه میکنند.
شاهدیم که خیلی از شاعران برای تفنن وارد ترانه میشوند.آن شاعران از هول حلیم در دیگ میافتند.
خود شما هم اول شاعر بودید.من
خیلی کارها کردم؛ قبل از ترانهسرا شدن، هم شعر گفتهام و هم داستان و
فیلمنامه نوشتهام، اما چند نفر توانستند در این حد موفق باشند؟ یعنی چند
نفر از شعرایی که به شاعری شناخته شده بودند، بعد از ورود به دنیای
ترانهسرایی همانقدر موفق بودند که در شعر؟ تعریف از خود ناپسند است، اما
چند نفر از شاعرانی که به ترانه آمدند، توانستند کارهایی مثل «مروای
دوست»، «معصومیت از دست رفته»، «دلم گرفت»، «تموم شد ترانه»، «سلام آخر» یا
«میم مثل مادر» خلق کنند؟ اگر من از شعر به ترانه آمدم، تنها با تکیه بر
پشتوانه شعر نیامدم. من موسیقی را هم تجربه کرده بودم؛ چه به عنوان نوازنده
و چه به عنوان خواننده.
من از پشتوانه شعریام در ترانه استفاده
کردم. نخواستم فقط پول ترانه را بگیرم و بروم و در جمع شاعران بگویم شاعرم و
در جمع ترانهسرایان بگویم ترانهسرا هستم. من همیشه با افتخار میگویم
ترانهسرا هستم. از میان شاعرانی که به ترانه روی آوردند، درصد کمی موفق
بودند. برخی هم اصلا موفقیتشان در شعر با ترانه قابل مقایسه نبود. کسانی
هستند که در هر دو زمینه موفق بودند.
من مصاحبهای از شما خواندم که از آهنگسازان گله کرده بودید با کلام ارتباط برقرار نمیکنند، ولی همواره از ترانهسراها توقع دارند.من از همه اعضای این صنف گله دارم، من از خوانندهها هم گله دارم، از تهیهکنندهها هم.
چه گلهای؟گله
این که ترانه را من تالیف کردم، اما تنها روی کاغذ مالک آن هستم. وقتی
خوانده میشود، وقتی زمزمه میشود، وقتی یک خواننده بخت آن را پیدا میکند
که آن را بخواند، دیگر متعلق به من نیست. همه میگویند ترانه فلان خواننده
را شنیدهای؟ ترانه حمید حامی را شنیدهای؟ ترانه احسان خواجه امیری را
شنیدهای؟ ترانه محمد اصفهانی را شنیدهای؟ همه چیز به نفع خواننده تمام
میشود. نه این که از بهرهمند شدن آنها گلهمند باشم، اما دیگر ترانهسرا
حقی ندارد. دیگر مالک اثرش نیست.
آیا حق یک ترانهسرا فقط این است
که خوانندهها یکی در میان در کنسرتشان بگویند ترانه فلان کار، سروده اهورا
ایمان بوده است؟ آن هم آیا بگویند یا نه. بعدش هم سر ترانهسرا منت
بگذارند. آیا این درست است که هر شب یکی از ترانههای من در این جهان
پهناور اجرا شود، ولی خودم با خبر نشوم؟ من این بخت را داشتم که ترانههایم
را خوانندههایی خوش صدا بخوانند که اتفاقا کنسرت گذار هم بودهاند. آیا
من نباید خبردار شوم که همین امشب ترانههای من در فلان کنسرت دارد اجرا
میشود؟ نباید گله داشته باشم؟
من
سوال اول را به همین دلیل پرسیدم که آیا مردم شما را میشناسند یا نه.
تصور میکنم اگر هم کسی اهورا ایمان را بشناسد، بیشتر به دلیل همان یک مقطع
کوتاه حضور در تلویزیون است. نه این که به اسم بشناسند و بدانند کسی که
الان کنارشان در تاکسی نشسته، خالق فلان ترانههاست.آفرین.
شاید به دلیل حضور در تلویزیون یا چهار مصاحبه فرهنگی ـ هنری بوده باشد.
بارها این اتفاق افتاده که مردم از طریق بستگانم فهمیده باشند من
ترانهسرای چه کارهایی هستم. نه این که شناسنامه یک آلبوم را باز کنند و
ببینند این قطعه متعلق به چه کسی است.
برای رفع این مشکل چه باید کرد؟رسانهها
نقش خیلی مهمی دارند، اما بخش مهم کار را دوستان خواننده باید انجام دهند.
آیا تا به حال شده خواننده در آلبومی کنار شاعر و ترانهسرا بایستد و عکس
روی آلبوم بگیرد؟ آقای خواننده بزرگ، آلبومش را بیرون میدهد و اصلا توجهی
به ترانهسرا ندارد. تیزر تبلیغاتی میسازد و در تیزرش آهنگساز هست، اما
ترانهسرا نیست. اسم ترانهسرا روی کاور آلبوم نیست. اسم ترانهسرا در
شناسنامه اثر نیست.
فقط نوشته آلبوم فلان، خواننده فلان. من به این
دوست خواننده میگویم اگر صدای تو کافی بود میرفتی دو، ر، می، فا، سل،
لا، سی، میخواندی. پس شما به ترانه و ترانهسرا نیازمندید، اما وقتی ترانه
را به دست میآورید، دیگر به ترانهسرا و حقوقش کاری ندارید. اگر
ترانهسرایان صنف منسجمی بودند و خودشان پافشارانه این حقوق معنوی و مادی
را از خواننده طلب میکردند، قسمت عمدهای از مشکل حل میشد.
وقتی
که خوانندهای بخشی از اعتبارش را از من یا ترانهسرای دیگری دارد، آیا من
به عنوان ترانهسرا نباید در موفقیت آن آهنگ یا آلبوم نقش داشته باشم؟ اصلا
از حقوق معنوی اثر بگذریم، آیا ترانهسرا هیچ سهمی ندارد؟ ترانهسرا 500
هزار تومان یا یک میلیون یا سرانجام دو میلیون تومان میگیرد و کنار
میکشد، در حالی که وقتی کار موفق میشود خواننده در یک شب از همان ترانه و
چهار ترانه دیگر 50 میلیون میگیرد. آن وقت آقای خواننده لطف میکند و اسم
ترانهسرا را یکی در میان در کنسرتش میآورد. کجای این داستان انصاف رعایت
شده؟
به طور متوسط یک ترانهسرا
برای هر ترانهای که به خواننده میدهد، چقدر دستمزد دریافت میکند؟ شاید
مسائل مالی شما برای مردم جالب باشد.در این داستان قاعدهای
وجود ندارد. برخی مجانی ترانه میدهند، برای این که دیده شوند و اسمشان
پای کلیپ بخورد. متاسفانه در این دسته ترانهسرایان نامداری هم دیده
میشوند که با توسل به خوانندههای کلیپدار سعی در دیده شدن دارند تا بعد
صد برابر آن پولهای نگرفته را از خوانندههای جوان و گمنام و بعضا
کماستعداد و میان مایه دریافت کنند، اما در میان همنسلان من چیزی بین یک
تا سه میلیون تومان هر ترانه قیمت دارد.
با
این ارقام، خیلی مواقع یک خواننده سرشناس که در آلبومهای قبل با
ترانهسرای معروفی کار کرده و کارش گرفته، در آلبوم جدیدش ممکن است برای
صرفهجویی در هزینهها، سراغ ترانههای مفت برود.بله خیلی پیش میآید.
اگر
این طور باشد که هر چه ترانهسرا معروفتر شود و قیمت ترانههایش بالاتر
رود، تقاضا برای اجرای ترانههایش از سوی خوانندگان کمتر میشود.در
برههای این اتفاق میافتد. خوانندهای که با خواندن ترانههای من به شهرت
رسید، دیگر از من ترانه نگرفت. نه این که فقط از من نگیرد، بلکه از
همکاران شایسته من هم نگرفت. سراغ ترانههای مجانی رفت و با کله هم زمین
خورد. دوباره بعد از یکی دوسال سراغ من و باقی دوستان حرفهای من آمد.
الان شما با کدام یک از آهنگسازان و خوانندگان همکاری دارید؟با
بسیاری از دوستان آهنگساز در ارتباطم. گر چه این به معنای یک همکاری
سرقفلیدار نیست و نه خود و نه کسی را مجبور به همکاری دائمی کردهام. ضمن
این که چند سالی است که خودم هم آهنگسازی میکنم.
چه سازی مینوازید؟چند
سالی نزد زندهیاد ایرج بسطامی ردیف آواز کار کردم و آنجا مجبور شدم که سه
تار هم بیاموزم. مدتی سه تار و تار را آموختم. این روزها هم پیانو
میآموزم. انشاءالله در همین سال 92 نمونههایی از ملودیهای خودم را در
آلبومی منتشر میکنم.
یعنی آلبومی با آهنگسازی شما؟آلبومی با شاعری، آهنگسازی و خوانندگی من.
پس خواننده هم شدید؟این سورپرایز من برای شما و دوستداران ترانههای اهورا ایمان است.
چه چیزی در دنیای خوانندگی برای شما جذاب بود که در آهنگسازی یا ترانهسرایی به آن دست نمییافتید؟خنیاگری.
من فکر میکنم خواننده سالاری به موسیقی پاپ لطمه شدیدی میزند و این
سیستم باید اصلاح شود. نه این که همه خوانندگان بخواهند حقوق مولف زیر پا
گذاشته شود و زیر پا بگذارند، اما باید طوری شود که این وضع اصلاح شود.
برآنم که ساز و کار جدیدی در بهرهمندی مولفان از درآمد کار به وجود بیاید.
شاعر و آهنگساز هم از کاری که تولید میکنند، سهمی داشته باشند و همه چیز
با خواننده تمام نشود.
فضای این آلبوم موسیقی سنتی است یا پاپ؟پاپ
است. زمانی که در خدمت زندهیاد بسطامی کار میکردم، هدف غاییام حرکت در
گستره موسیقی سنتی بود. ولی چون خودم ترانه مینوشتم، دوست داشتم در موسیقی
کار کنم که در آن کلام رکن اصلیتر باشد. بعد از آمدن به تهران و آشنایی
با زندهیاد بابک بیات ـ که از ایشان بسیار آموختم ـ به عنوان ترانهسرا
کار حرفهای کردم و با ایشان چند آلبوم مشترک منتشر کردیم. زندهیاد بیات
به من میگفتند «تو اگر ترانهسرایی در این حد و اندازه نبودی خواننده بدی
نمیشدی».
خیلی از خوانندههای دیگر که با آنها کار کردم، هم به من
میگفتند: «چرا خودت نمیخوانی؟». این داستان از ده سال پیش مرا به این
فکر انداخت که بخوانم، ولی خواندن خواهناخواه مرا به سمتی میکشاند که
خیلی به آن تمایل نداشتم. چون آن روزها ممکن بود رگههایی از تقلید در آن
دیده شود.
اصولا موسیقی پس از انقلاب با تقلید شروع شد و اصلا
منظورم این نیست که تقلید چیز بدی است، اما من برای خواندنم هم دنبال راه و
شیوهای خاص خودم بودم. الان یکی دو سالی است که مشغول جمعآوری آلبوم
خودم هستم. در این چند سال آنقدر روی صدایم کار کردهام که وقتی مردم
بشنوند بگویند این صدای خودت است و شبیه کسی نیست.
این روزها به عنوان ترانهسرا با کدام یک از هنرمندان همکاری میکنید؟با
تنظیمکنندهها و آهنگسازان خوبی مثل هومن نامداری و پدرام کشتکار کار
میکنم و البته دوستان قدیمیام هر از گاهی افتخار میدهند و ترانهشان را
به من سفارش میدهند، اما ترجیح میدهم در این بلبشو با خوانندگان جوان کار
کنم.
همکاری با جوانان خواننده را ترجیح میدهم به همکاری با
خوانندگانی که بر شانه ترانههای من تکیه کردهاند، اما توجهی به هویت
ترانهای آثارشان ندارند و فکر میکنند هرچه هست، صدا و تشخیص خودشان است.
سعی میکنم با خوانندهای کار کنم که ایده داشته باشد و بتواند بین ترانه
خوب و بد فرق بگذارد و نه خوانندهای که با هر کسی کار میکند و جوگیر
التهابات جامعه و کلیپها میشود.
از خوانندگانی که با آنها کار کردید و امروز جزو نامهای پرآوازهای هستند، کدامشان هنوز هم برای گرفتن ترانه به شما رجوع میکنند؟همه
آنها هنوز هم رجوع میکنند، اما من مایل نیستم با همه آنها همکاری کنم.
بعد از سالهای 85 و 86 که به لطف خدا ترانههایم زیاد و خوب شنیده شد، یکی
دو سالی را به انزوا گذراندم و دوستان خواننده هم که یکی در میان در بین
کارهایشان کارهای مرا میخواندند، سراغی از من نگرفتند و تحت تاثیر مسائلی
که گفتم، همکاری با دیگران را به همکاری با من ترجیح دادند، اما نتیجه این
همکاری هایشان خوب از آب در نیامد.
جامعه و مخاطبانشان آنها را به
نام ترانههای خوبی میشناختند که من هم یکی از مولفانشان بودم. از یک سال
پیش یکی یکی سراغم میآیند و درِ باغ سبز نشان میدهند، اما این بار من هم
شرایط خودم را دارم.
من از برآیند حرفهای شما احساس میکنم این روزها ترجیح میدهید تنهاتر باشید و انزوا پیشه کنید.نه.
من این روزها را با خوانندههای جوان، ترانه سرایان جوان و آهنگسازان جوان
سپری میکنم. جوانهایی که مطمئنم چراغداران صادق و شایسته هنر فردای این
مملکتند و درستیشان واقعا رشک برانگیز است.
صمیمیترین دوست شما بین ترانه سرایان، آهنگسازان و خوانندگان حرفهای چه کسی است؟ندارم.
دیدید آدم تنهایی شدید!تا
منظورتان از تنهایی چه باشد.اهل باند بازی و نوچه پروری نیستم. دوست
افلاطونی هم ندارم، اما در حیطه حرفهام دوستانی دارم که به تخصص و درک و
درستیشان ایمان دارم. استاد فریدون شهبازیان هم دوست من است، هم استادم.
استاد محمدعلی بهمنی هم همینطور.
عبدالجبار کاکایی، ابراهیم
اسماعیلی، آریا عظیمینژاد و علیرضا کهن دیری و بسیاری از آهنگسازان و
ترانه سرایانی که مجالآوردن نامشان نیست همه بزرگوارانی هستند که به سلام و
علیکشان هم افتخار میکنم تا چه برسد به دوستیشان.
از
تجربه خودتان در موسیقی سنتی حرف زدید، میخواستم این را بپرسم که بتازگی
شاهدیم برخی خوانندگان موسیقی پاپ از اشعار شاعران کلاسیک در موسیقی خود
استفاده میکنند. نمونهاش آلبوم جدید محسن چاووشی به اسم «من خود آن
سیزدهم». با توجه به این که شما هر دو فضای موسیقی پاپ و سنتی را تجربه
کردید، اعتقادی دارید که در موسیقی پاپ از شعر کلاسیک استفاده شود و برعکس
در موسیقی سنتی از شعرنو؟معتقدم کسانی که این کار را
میکنند باید از شعور و شناخت بالایی برخوردار باشند؛ هم در موسیقی و هم در
شعر. اگر بخواهیم موردی نگاه کنیم، من مواردی را دیدم که شعر نیما یا
اخوان ثالث در کارهای کسی مثل زندهیاد مشکاتیان و محمدرضا شجریان خوش
نشسته است.
از طرفی وقتی آهنگسازان پاپ ما سراغ شاعران کلاسیک
بخصوص مولانا رفتهاند، اتفاقات خوبی رخ داده است. درباره آلبوم محسن
چاووشی اتفاقا دوست داشتم از تریبونی به او تبریک بگویم. من آلبومش را دوست
داشتم و فکر میکنم این اتفاق اوج محسن چاووشی بود. نقش کلام بخوبی ایفا
شده بود. فکر میکنم یکی از بهترین آلبومهای سال 91 بود.
به کدام یک از ترانههایتان، وقتی خوانده شد افتخار میکنید؟در
هر کدام از کارهایم حتی آنها که خیلی موفق بوده است، قسمتی از احساس و
انرژی من وجود ندارد. یک علتی که خودم تصمیم گرفتم بخوانم، همین است. فکر
میکنم در مقطع وصلشدن ترانهسرا، آهنگساز و خواننده، قسمتی از انرژیهای
آنها هدر میرود. شاید هیچ کاری را هنوز آنقدر صددرصد دوست ندارم و با من
عجین و یار نبوده است.
حتی «دلم گرفت» با صدای حامی یا و «سلام آخر» احسان خواجه امیری؟در
کارهایی که با استاد بیات همکاری داشتم، نمره کارها خیلی بالاتر میآید.
ولی باز هم احساس میکنم میتوانست بیشتر باشد. به همین دلیل خواندم.
خواندم که این انرژی نهفته در کلام صددرصد ادا شود. البته در همکاریهایی
که با استاد شهبازیان و آریا عظیمینژاد و علی کهندیری هم داشتهام، مردم
این نمره بالا را به کار دادهاند.
بعضی از کارهای شما را خوانندگان لسآنجلسی هم خواندهاند. آیا از شما اجازه گرفتهاند؟به هیچ وجه.
نمیخواهید پیگیری کنید؟داستانی
که اتفاق افتاده این است: زمانی که زندهیاد بابک بیات در قید حیات بودند،
من کارهایی خدمت ایشان دادم که آهنگسازی کردند. وقتی ایشان به همراه
فرزندانشان که قصد ادامه تحصیل در خارج از کشور را داشتند، به کانادا
رفتند، ظاهرا آنجا با دوستان قدیمی دیدارها و مراوداتی داشتند.
ولی
در آن زمان هم صحبت از واگذاری کاری به آنها نبود. بعد از فوت زندهیاد
بابک بیات این اتفاقها افتاد و من تعجب کردم. در کلیپ همان کار من که
خواننده سرشناس لسآنجلسی خوانده، باز هم اسمی از من نیست و به جای عنوان
ترانهسرا نوشته: Dear Friend. در آلبومش هم نامی از من نیست و نوشته کار
سروده یک بانوی ترانهسراست.
من شوکه شدم و باید میگفتم که
آقایان این کار سروده من است. من برای آن زحمت کشیدهام. این تراوش فکری و
عاطفی من است. از طرف دیگر باید حق و حقوق مادیام را میگرفتم. حتی
فرزندان زندهیاد بابک بیات هم در کانادا پیگیر ماجرا هستند که چرا این
اتفاق رخ داده است.
مشکلاتی هم برایم ناخواسته به وجود آمد، اما
همین جا اعلام میکنم من اصلا نیازی ندارم برای این که دیده یا شنیده شوم،
به خوانندگانی که خارج از ایران کار میکنند، متوسل شوم. من اینجا با
زندهیاد بابک بیات خیلی کارها کردم که فکر میکنم تاثیرگذارترین آهنگساز
حیطه موسیقی پاپ است. با استاد فریدون شهبازیان کار کردم که از بزرگان
موسیقی ماست.
بابک بیات چه کاریزمایی دارد که همه خودشان را به او بچسبانند؟او
یکی از جامعترین آدمهای موسیقی ما بود. او فقط موسیقی ترانه نساخته است.
حدود بیش از صد موسیقی فیلم ساخته است که مردم آنها را هم زمزمه میکنند.
خود شما هم موسیقی سریال «سلطان و شبان» یا «امام رضا(ع)» را زمزمه
میکنید.
از طرفی آقای بیات و برخی دوستان، قبل از انقلاب خلأ یک
نوع روشنفکری را در آن دوران سرکوب پر میکردند. ترانههایی میساختند که
اعتراضی بود. و البته نادیده نماند که مردم ما ملت مرده پرستی هستند. شاید
اگر ایشان زنده بود، دستکم از آن طرف اینقدر بابک بیات، بابک بیات
نمیشنیدیم. حالا که ایشان فوت کرده، قابل مصادره شده است.
این
طرفیها با جنازهاش عکس میگیرند و آن طرفیها عکسهای قدیمی را رو
میکنند. درباره ناصر عبداللهی هم این اتفاق افتاد. من از این مسائل پرهیز
میکنم. یک عکس من با آقای بیات یا ناصر عبداللهی در فضای مجازی وجود
ندارد؛ ولی دیدید که چه عکسها منتشر شد. نه این که بد باشد، اما من به این
کارها نیازی ندارم.
من در ترانههایم کنار این بزرگان و عزیزان
بودهام و نیازی به همراهی در عکس ندارم. فکر میکنم جماعتی که در خارج از
کشور این قدر اسم بابک بیات را میبرند، اگر ایشان زنده بود، این طور سنگش
را به سینه نمیزدند.
چندی قبل
یکی از شبکههای ماهوارهای آن سوی آبها در یک نظرسنجی صد آهنگ ماندگار
تاریخ موسیقی ایران را معرفی کرد که ترانه «سلام آخر» شما هم جزو یکی از
آثار برگزیده بود. نظر شما درباره انتخابهای آن شبکه چیست؟فکر
میکنم این نظرسنجی نمیتواند خیلی علمی و دقیق باشد و قابل اتکا نیست.
جمعیتی که بیشتر در آن شرکت کردند، ایرانیان ساکن خارج از کشور بودند و
ذائقه آنها با ذائقه کسانی که در ایران زندگی میکنند، متفاوت است.
تصور
میکنم اگر این نظرسنجی داخل ایران انجام شود، نتیجه خیلی متفاوت خواهد
بود. این نظرسنجی فقط یک چیز را نشان داد و آن این که کار گروهی خیلی بیشتر
جواب میدهد. بیشتر انتخابها، آهنگهایی بود که با همکاری مشترک چند
آهنگساز، ترانهسرا و خواننده اجرا شده بود، اما فکر میکنم انتخاب نسل
جوان داخل ایران چیز دیگری باشد.
به هرحال مردم ایران داخل
خودروهای خود که مجازند هر آهنگی (مجاز یا غیرمجاز) گوش دهند؛ ولی عمده
آنها موسیقی تولید داخل را گوش میکنند. اگر از اینها نظرسنجی کنید،
آهنگهایی را انتخاب میکنند که داخل ماشین خود گوش میدهند. فکر میکنم
گرهی اینجا وجود دارد و آن این که انتخابهای آن شبکه، طیف محدودی از
ایرانیان را در بر میگرفت.