زندگی پدرام کریمی و همسرش یاسمن شاه حسینی 96/عکس ها و فیلم

بیوگرافی پدرام کریمی و همسرش یاسمن شاه حسینی + زندگی

.بیوگرافی پدرام کریمی و همسرش یاسمن شاه حسینی + زندگی

 

  زندگی پدرام کریمی و همسرش یاسمن شاه حسینی
 

 


 
سایت فتوکده : سایتی برای همه سلیقه ها
 
 

بیوگرافی پدرام کریمی و همسرش یاسمن شاه حسینی + زندگی

 

 

پدرام کریمی متولد ۲۹ تیر ۱۳۵۹ در تهران، مجری و گوینده است

 

فارغ التحصیل رشته ادبیات نمایشی در مقطع کارشناسی از دانشگاه هنر و معماری دانشگاه آزاد است، مجری که از رادیو به تلویزیون قدم نهاد و با اجراهای متفاوت مخاطبان خاص خودش را دارد

 

او قدی بالای ۱۹۰ سانتی متر دارد

 

عکس های پدرام کریمی + زندگینامه

ورود به رادیو

 

سال ۷۶ با برادرم وارد رادیو شدی  آن زمان رادیو جوان تازه تاسیس شده بود

 

بعنوان نویسنده وارد این وادی شدم و خیلی از دوستانی که الان در زمینه اجرا حضور دارند از هم دوره هایمان در سال ۷۶ بودند کم کم شرایطی پیش آمد که قطعات نمایشی را بازی هم می کردم و علاقمندی ام به این کار بیشتر شد این روند در رادیو ایران، رادیو تهران و …هم ادامه داشت

 

حضور در تلویزیون

 

سال ۸۸ بود که توسط برنامه صبح عالی بخیر به دعوت رضا امیراحمدی و بعد از دادن تست، بعنوان مجری کارشناس در گروه اجتماعی شبکه یک به تلویزیون آمدم

 

بعد از یک سال پیشنهاد شد که به عنوان مجری اجرا کنم

 

عکس پدرام کریمی و همسرش یاسمن شاه حسینی 

عکس پدرام کریمی و همسرش یاسمن شاه حسینی + بیوگرافی کامل 

ازدواج

 

پدرام کریمی با یاسمن شاه حسینی از طراحان گریم ازدواج کرده است

 

نحوه آشنایی

 

یاسمن شاه حسینی : من با هماهنگی سید جواد هاشمی برای دیدن دوستم شهرزاد کمال زاده به پشت صحنه دارا و ندار رفتم و در آنجا پدرام را دیدم که داشت برای یک پلان که قرار بود بازی کند گریم می شد، او را در آینه گریم دیدم آن تصویر تا دو سال و نیم در ذهنم ماند تا موقع فیلمبرداری خنده بازار که خودم مجری گریم آن بودم، در آنجا پدرام را دوباره دیدم و حسی مرا مدام مجبور به کنجکاوی درباره او می کرد

 

از یکی از دوستانم پرسیدم ایشان بازیگر هستند ؟ او گفت نه او از نویسندگان است که قرار است خودش یک پلان بازی داشته باشد تا متوجه شدم یکی از نویسندگان کار هستند دل را به دریا زدم و رفتم به او آشناییت قبلی دادم که شما را در پروژه دارا و ندار دیده ام

 

اینگونه بود که آشنا شدیم و در نهایت با یکدیگر ازدواج کردیم

 

عکس همسر پدرام کریمی یاسمن شاه حسینی + بیوگرافی 

بازیگری

 

پدرام کریمی دستی بر بازیگری هم دارد

 

می گوید از دبیرستان وارد دانشگاه شده بودم که در بازگشت پرستوها و راهی به سوی خانه حضور پیدا کردم، او چندین سکانس در فیلم  وسریال های مختلف هم تجربه حضور دارد

 

کاریکاتوری + روزنامه

 

تا سال ۸۶ من مدیر هنری بودم، باب آشنایی من با آقای ده نمکی از نشریه شلمچه بود که آن جا کاریکاتور می کشیدم، فعالیتم مداوم نبود جسته و گریخته کار کردم، برای مرکز پژوهش های کیهان هم کتاب نیمه پنهان را کار کردم ۷ جلدش را طراحی کردم لی به طور متمرکز با روزنامه رسالت بودم

 

در روزنامه رسال مسئول صفحه فرهنگی اش بودم

 

عکس پدرام کریمی مجری و بازیگر + زندگینامه کامل خصوصی

آدم تنوع طلبی هستم

 

من روحیه ای دارم که زود خسته می شوم، زود حوصله ام سر می رود آدم تنوع طلبی هستم بعید نیست ۱۰ سال دیگر بازی کنم ودیگر مجری نباشم، مشخص نیست

 

از شاگرد تنبلی تا درس خواندن

 

من تا راهنمایی شاگرد تنبل بودم

 

دبیرستان که رفتم سال اول درسم خوب بود بعد که هدفم مشخص شد که می خواهم هنر بخوانم، آن موقع دیگر درس می خواندم یک سال زودتر دانشگاه قبول شدم و مرخصی گرفتم و وقتی دبیرستان را تمام کردم دانشگاه ثبت نام کردم

 

کار دلی می کنم

 

من از این شاخه به اون شاخه زیاد پریدم نمایشگاه کاریکاتور هم داشتم، من تصویر گری کتاب کودک هم انجام دادم، کاریکاتور و نقاشی را بیشتر برای خودم انجام می دهم اما طراحی روی جلد بعضی نشریات را انجام داد

 

این کارها بیشتر دلی است برای پول انجامشان نمی دهم

 

بیوگرافی پدرام کریمی و همسرش | سایت فتوکده

عکس های پدرام کریمی و همسرش 96|عکس فرزندان پدرام کریمی|عکس زن پدرام کریمی

بیوگرافی پدرام کریمی و همسرش یاسمن شاه حسینی + زندگی

.بیوگرافی پدرام کریمی و همسرش یاسمن شاه حسینی + زندگی

 

  زندگی پدرام کریمی و همسرش یاسمن شاه حسینی
 

 


 
سایت فتوکده : سایتی برای همه سلیقه ها
 
 

بیوگرافی پدرام کریمی و همسرش یاسمن شاه حسینی + زندگی

 

 

پدرام کریمی متولد ۲۹ تیر ۱۳۵۹ در تهران، مجری و گوینده است

 

فارغ التحصیل رشته ادبیات نمایشی در مقطع کارشناسی از دانشگاه هنر و معماری دانشگاه آزاد است، مجری که از رادیو به تلویزیون قدم نهاد و با اجراهای متفاوت مخاطبان خاص خودش را دارد

 

او قدی بالای ۱۹۰ سانتی متر دارد

 

عکس های پدرام کریمی + زندگینامه

ورود به رادیو

 

سال ۷۶ با برادرم وارد رادیو شدی  آن زمان رادیو جوان تازه تاسیس شده بود

 

بعنوان نویسنده وارد این وادی شدم و خیلی از دوستانی که الان در زمینه اجرا حضور دارند از هم دوره هایمان در سال ۷۶ بودند کم کم شرایطی پیش آمد که قطعات نمایشی را بازی هم می کردم و علاقمندی ام به این کار بیشتر شد این روند در رادیو ایران، رادیو تهران و …هم ادامه داشت

 

حضور در تلویزیون

 

سال ۸۸ بود که توسط برنامه صبح عالی بخیر به دعوت رضا امیراحمدی و بعد از دادن تست، بعنوان مجری کارشناس در گروه اجتماعی شبکه یک به تلویزیون آمدم

 

بعد از یک سال پیشنهاد شد که به عنوان مجری اجرا کنم

 

عکس پدرام کریمی و همسرش یاسمن شاه حسینی 

عکس پدرام کریمی و همسرش یاسمن شاه حسینی + بیوگرافی کامل 

ازدواج

 

پدرام کریمی با یاسمن شاه حسینی از طراحان گریم ازدواج کرده است

 

نحوه آشنایی

 

یاسمن شاه حسینی : من با هماهنگی سید جواد هاشمی برای دیدن دوستم شهرزاد کمال زاده به پشت صحنه دارا و ندار رفتم و در آنجا پدرام را دیدم که داشت برای یک پلان که قرار بود بازی کند گریم می شد، او را در آینه گریم دیدم آن تصویر تا دو سال و نیم در ذهنم ماند تا موقع فیلمبرداری خنده بازار که خودم مجری گریم آن بودم، در آنجا پدرام را دوباره دیدم و حسی مرا مدام مجبور به کنجکاوی درباره او می کرد

 

از یکی از دوستانم پرسیدم ایشان بازیگر هستند ؟ او گفت نه او از نویسندگان است که قرار است خودش یک پلان بازی داشته باشد تا متوجه شدم یکی از نویسندگان کار هستند دل را به دریا زدم و رفتم به او آشناییت قبلی دادم که شما را در پروژه دارا و ندار دیده ام

 

اینگونه بود که آشنا شدیم و در نهایت با یکدیگر ازدواج کردیم

 

عکس همسر پدرام کریمی یاسمن شاه حسینی + بیوگرافی 

بازیگری

 

پدرام کریمی دستی بر بازیگری هم دارد

 

می گوید از دبیرستان وارد دانشگاه شده بودم که در بازگشت پرستوها و راهی به سوی خانه حضور پیدا کردم، او چندین سکانس در فیلم  وسریال های مختلف هم تجربه حضور دارد

 

کاریکاتوری + روزنامه

 

تا سال ۸۶ من مدیر هنری بودم، باب آشنایی من با آقای ده نمکی از نشریه شلمچه بود که آن جا کاریکاتور می کشیدم، فعالیتم مداوم نبود جسته و گریخته کار کردم، برای مرکز پژوهش های کیهان هم کتاب نیمه پنهان را کار کردم ۷ جلدش را طراحی کردم لی به طور متمرکز با روزنامه رسالت بودم

 

در روزنامه رسال مسئول صفحه فرهنگی اش بودم

 

عکس پدرام کریمی مجری و بازیگر + زندگینامه کامل خصوصی

آدم تنوع طلبی هستم

 

من روحیه ای دارم که زود خسته می شوم، زود حوصله ام سر می رود آدم تنوع طلبی هستم بعید نیست ۱۰ سال دیگر بازی کنم ودیگر مجری نباشم، مشخص نیست

 

از شاگرد تنبلی تا درس خواندن

 

من تا راهنمایی شاگرد تنبل بودم

 

دبیرستان که رفتم سال اول درسم خوب بود بعد که هدفم مشخص شد که می خواهم هنر بخوانم، آن موقع دیگر درس می خواندم یک سال زودتر دانشگاه قبول شدم و مرخصی گرفتم و وقتی دبیرستان را تمام کردم دانشگاه ثبت نام کردم

 

کار دلی می کنم

 

من از این شاخه به اون شاخه زیاد پریدم نمایشگاه کاریکاتور هم داشتم، من تصویر گری کتاب کودک هم انجام دادم، کاریکاتور و نقاشی را بیشتر برای خودم انجام می دهم اما طراحی روی جلد بعضی نشریات را انجام داد

 

این کارها بیشتر دلی است برای پول انجامشان نمی دهم

 

بیوگرافی پدرام کریمی و همسرش | سایت فتوکده

 

بیماری دختر گوهر خیراندیش|مریضی دختر گوهر خیراندیش چیست

در مراسم بزرگداشت ژیلا مهرجویی، داریوش مهرجویی با حرف‌هایش همه را متاثر کرد.
صراط:  او که با اشک و اندوه بسیار پشت تریبون ایستاده بود گفت: «یک چیزی مرا کفری می‌کند و آن این است که چه چیزی ژیلا را کشت؟ من خیلی غمگینم. این آلودگی هوا، همه را دارد می‌کشد. همه دوستان من سرطان گرفته‌اند! عزت‌ا... انتظامی در بیمارستان خوابیده است. این رییس محیط‌زیست ما کجاست، چه کار می‌کند؟ مردم ما از این آلودگی دارند، می‌میرند.» در میان صحبت‌های او بود که صدای دیگری هم به گوش رسید.

 کسی با صدای بلند گفت: «آقای مهرجویی! دختر من «آناهیتا» هم در بیمارستان است و فقط 20 درصد ریه دارد، او هم دارد می‌میرد.» گوینده این حرف‌ها گوهر خیراندیش بود که با دست شکسته در ردیف اول نشسته بود، او که می‌گوید خودش هم این روزها حال و احوال خوشی ندارد و باید از این شهر آلوده برود. گفت‌و‌گوی ما را با او که با شک می‌پرسد: «به نظرت مسوولان حرف‌های ما را می‌خوانند؟» می‌خوانید:

می‌خواهم از همین جمله تلخی که در مراسم بزرگداشت خانم ژیلا مهرجویی گفتید شروع کنم: «دختر من هم دارد می‌میرد و فقط 20 درصد ریه دارد.» چه اتفاقی افتاده؟ چه شده؟

در مراسم بزرگداشت بانو ژیلا مهرجویی بعد از پخش فیلم کوتاهی که درباره ایشان بود، استاد مهرجویی پشت تریبون قرار گرفتند. استاد بسیار متاثر بودند. گریه کردند و فریاد زدند من خواهرم را از چه کسی باید پس بگیرم؟ همه ما داریم می‌میریم، استاد انتظامی‌ در بیمارستان بستری است، استاد مشایخی حال خوشی ندارند و... من هم که مدتی است دخترم در بیمارستان است، خیلی ناراحت شدم و تحت‌تاثیر قرار گرفتم و از وضعیت دخترم گفتم. واقعیت این است که با این آلودگی هوا، هر روز افراد بیشتری بیمار می‌شوند و جان خودشان را از دست می‌دهند اما کسی جوابگو نیست. این مساله برمی‌گردد به تحریم‌های نخواسته‌ای که مردم ما به خاطر سیاست‌گذاری‌های غلط رییس‌جمهور و مسوولان قبلی دچارش شدند. مردم از طرفی زیر فشار اقتصادی قرار گرفتند و از طرفی تحریم‌ها باعث شد پالایشگاه‌ها و کارخانه‌ها نتوانند سوخت و فیلتر مناسب تهیه کنند. استفاده از ماشین‌های فرسوده هم مزید بر علت شد تا امروز همه ما با چنین مسائلی روبرو شویم. من اگر آن حرف‌ها را در مراسم خانم مهرجویی گفتم، می‌خواستم به نحوی صدایم را به گوش مسوولان برسانم!

شما با طرح چنین مساله‌ای در مراسم دنبال پاسخگو یا حداقل پاسخی می‌گشتید؟
بله، پاسخ البته روشن است! مدیران نالایق دولت قبل و برنامه‌های غلط باعث چنین وضعیتی شده. مثلا اعلام می‌کنند طرح زوج و فرد است اما وقتی من می‌توانم با دادن 18 هزار تومان وارد طرح شوم، این چه طرحی است؟ این چه قانونی است که می‌توان با پول تغییرش داد؟ این دیگر قانون نیست، این فقط نشان‌ می‌دهد مسوولان دنبال منفعت شخصی‌شان هستند و به فکر مردم نیستند. همین موضوع کوچک را بگیرید تا برسید به موضوعات بزرگ‌تر! مدیران بخش‌های مختلف هم به جای دلسوزی برای مردم و سختگیری در قوانین، مواردی را تعیین می‌کنند که افراد بتوانند قانون را دور بزنند. همه می‌دانند بدبختی‌ای که ما داریم، بیشترش به خاطر آلودگی است که ماشین‌ها ایجاد می‌کنند، پس چرا برای معاینه فنی سختگیری نمی‌کنند؟ معاینه فنی را با پول می‌توان گرفت! این همه ماشین فرسوده در شهر حرکت می‌کند چرا کسی جلویشان را نمی‌گیرد؟ این همه ماشین خراب هستند که از کنار ما می‌گذرند و کسی کاری به کارشان ندارد؛ چرا؟ چون پول می‌گیرند و جیبشان را پر می‌کنند و نتیجه هم می‌شود این! ژیلا می‌میرد، استاد انتظامی‌ حال خوشی ندارد، دخترم در جوانی ریه‌هایش را از دست داده و هزاران مردم دیگر که صدایشان به جایی نمی‌رسد و من این روزها مدام آنها را در راهروهای بیمارستان، شهر و... می‌بینم! در صورتی که اگر این مسوولان ما مسلمان واقعی بودند و نظارت داشتند، وضعیت این نمی‌شد.

شنیدم بعد از مراسم هم خیلی‌ها به شما خرده گرفتند که چرا این صحبت را مطرح کردید.
بله، خیلی‌ها گفتند جای مطرح کردن این صحبت‌ها آنجا نبود و حتی گفتند با این کار به دخترت ضربه می‌زنی و رویش عیب می‌گذاری اما من باید می‌گفتم چون من و دخترم هم جزو همین مردم هستیم که دارند می‌میرند و صدایشان به کسی نمی‌رسد. البته خیلی‌ها هم تشکر کردند و گفتند خوب کاری کردید که حداقل این موضوع را گفتید که کسی بشنود.

دقیقا چه اتفاقی برای دخترتان افتاد؟
دختر من در خارج از کشور دانشجو بود اما به خاطر مشکلات اقتصادی که پیش آمد و با اینکه من همه تلاشم را کردم که درسش را تمام کند، دیگر با دلار 4 هزار تومان نشد که او بماند و مجبور شد یک ترم مانده به پایان تحصیلش برگردد. دانشگاهش هم بلوار فردوسی و میدان آزادی بود، یعنی دقیقا در مناطقی که جزو آلوده‌ترین مناطق تهران هستند. این بچه مجبور بود از صبح تا ساعت 8 شب که کلاس داشت، این هوا را تنفس کند و دیگر این شد که حالش بد شد و...

یعنی فقط به خاطر آلودگی هوا بود؟ چون خیلی‌ها این هوا را تنفس می‌کنند و همه دچار این مشکل نمی‌شوند!
ببینید دختر من چند سال بود ایران زندگی نمی‌کرد. اصلا بگذارید برایتان یک مثال بزنم؛ اگر قورباغه را در آب 100 درجه بیندازی یک دفعه از آب می‌پرد بیرون اما اگر آب را کم‌کم گرم کنی می‌ماند و می‌میرد. ما مثل همین قورباغه‌هایی هستیم که کم‌کم داریم داغ می‌شویم تا بمیریم و خبر نداریم چه به سرمان می‌آید اما کسی که از بیرون می‌آید و وارد این هوا می‌شود، بدنش واکنش نشان می‌دهد، مثل دختر من که یک دفعه واکنش نشان داد و ریه‌هایش بیمار شد!

 بیشتر توضیح می‌دهید؟ یعنی چی شد دقیقا؟ کی به پزشک مراجعه کردید و چه گفتند؟
اول که تشخیص نمی‌دادند و به خاطر سرفه‌های شدیدی که داشت، برایش آنتی‌بیوتیک تجویز می‌کردند. تا اینکه وضعیت به جایی رسید که آنقدر سرفه می‌کرد که از شدت سرفه سیاه می‌شد و نمی‌توانست حتی 5 دقیقه شب‌ها بخوابد. او را بردم پیش پزشکی که خودم برای ریه‌ام می‌رفتم. وقتی معاینه‌اش کرد، گفت چه خوب کاری کردی که دخترت را آوردی چون وضعیتش خیلی بدتر از خودت است و اصلا همان جا به من گفت دخترت دارد می‌میرد! و آزمایش‌های مختلف گرفتند. جواب آزمایش‌ها هم که آمد، من ایران نبودم و وضعیت دخترم آنقدر بد بوده که خود پزشک او را بستری می‌کند.

الان در چه وضعیتی است؟
از نظر جسمی ‌بهتر شده؛ در بیمارستان اکسیژن گرفته و آنتی‌بیوتیک مصرف می‌کند اما از نظر روانی آسیب دیده! واقعا آسیب‌دیده! دختر من هیچ مشکلی نداشت. داشت درسش را می‌خواند که به خاطر مسائل مالی که آن هم به خاطر نالایقی مسوولان به وجود آمد، مجبور شد درسش را رها کند، بیاید ایران و در این هوا تنفس کند و فشار روانی به او وارد شود. مثل خیلی جوان‌های دیگر اضطراب بکشد و مثل خیلی‌های دیگر که شما صدایشان را نمی‌شنوید، ریه‌هایش را از دست بدهد. من هم با اینکه خیلی تلاش کردم تا نگذارم این اتفاق بیفتد، نشد. باور می‌کنید من بعد از این همه سال هنوز حقوق 4-3 سال قبلم را از تلویزیون نگرفته‌ام؟!

گفتید ریه خودتان هم به خاطر آلودگی هوا دچار مشکل شده؟
بله، اما دیگر خودم را فراموش کردم چون از وقتی هم که برگشتم ایران، تصادف کردم و آسیب‌دیدگی‌هایی برایم پیش آمد. بیماری دخترم هم که بود و قضیه فراموش شد. الان هم که به دخترم گفتند باید از تهران بروی بیرون چون هوای تهران برایش سم است و خود من هم برای معالجه ستون‌فقراتم و رباط پا و قضیه آلودگی باید چند وقتی کلا از ایران بروم.

تا اینجا از بی‌مسوولیتی مسوولان گفتیم. به نظرتان فقط مسوولان در این زمینه مقصر هستند؟ این را می‌پرسم چون می‌دانم شما به شخصه در زمینه محیط‌زیست خیلی فعال هستید.
واقعا ما هم باید یک جاهایی خودمان را آنالیز کنیم و ببینیم رفتارمان درست است یا نه. مثلا من نمی‌دانم کی قرار است به خودمان بیاییم و از این اتومبیل‌‌های تک‌سرنشین دست برداریم؟ کی قرار است فرهنگ اتوبوس‌سواری و مترو جا بیفتد؟ کی قرار است دست از آلوده کردن محیط‌زیست با این پلاستیک‌ها برداریم؟ همین موضوع پلاستیک که خودتان می‌دانید من چقدر دنبالش کردم تا بتوانم فرهنگ استفاده از آنها را با فرهنگ استفاده از لیوان‌های گیاهی جایگزین کنم اما مگر بعضی‌ها می‌گذارند؟! می‌دانید چرا؟

به خاطر مسائل مادی حتما!
بله! چون انبارهایشان پر است از پلاستیک و تا آنها را به مردم نفروشند، اجازه نمی‌دهند محصول دیگری وارد بازار شود و مردم استفاده کنند. واقعا آدم احساس خفقان و درد می‌کند. زیر تابلوی آلودگی هوا ایستادی و نمی‌توانی نفس بکشی که می‌بینی یک ماشین با دود و دم از کنارت می‌گذرد، یکی پلاستیک روی زمین می‌ریزد و... اینها نشان می‌دهد ما هم مقصریم اما مسوولان صدای مردم را که دارند زیر بار هزینه دوا و درمان خم می‌شوند، نمی‌شنوند.
منبع: آفتاب

عکسهای گوهر خیراندیش قبل از انقلاب 96

آزاده اسماعیل خانی ، دختر گوهر خیراندیش
آزاده اسماعیل خانی در کنار مادرش گوهر خیراندیش در سریال معمای شاه نقش یک مادر و دختر را بازی میکنند در ادامه حرفهای آزاده اسماعیل خانی را درباره همبازی شدن با مادرش میخوانید.
بازدید : 14,379 نفر

 آزاده اسماعیل خانی دختر گوهر خیراندیش و زنده یاد جمشید اسماعیل خانی که این روزها در کنار مادرش در سریال معمای شاه ایفای نقش میکند از تجربه بازی در کنار مادرش سخن گفت.دختر گوهر خیراندیش

دختر گوهر خیراندیش
آزاده اسماعیل خانی فرزند زنده یاد جمشید اسماعیل خانی درباره بازی در سریال معمای شاه گفت:من در این سریال نقش آفاق دختر دکتر وزیری را بازی می کنم. آفاق علاوه بر اینکه به عنوان دختر خانواده سرگرم کارهای خانه و تحصیل است، اما همیشه نگران پدر و مادر و رفتارهای آن ها است.
 
نرگس محمدی و آزاده اسماعیل خانی
نرگس محمدی و آزاده اسماعیل خانی در سریال معمای شاه
 
وی ادامه داد:آفاق با وجود سن کم و با توجه به اینکه در خانواده ای زندگی می کند که به نحوی کم کم درگیر مسایل سیاسی و حکومتی می شود، علاوه بر کمک به دکتر وزیری در امر تحقیقات پزشکی، در بحث های سیاسی هم مداخله  می کند و کم کم به مسایل سیاسی آن دوره وارد می شود.
اسماعیل خانی یادآور شد:پس از مدتی این شخصیت به یک دختر مبارز علیه حکومت تبدیل می شود که برای تلاشی که در تغییرات سیاسی همراه با همفکرانش بدست آورده است تلاش های فراوانی می کند.
دختر گوهر خیراندیش با اشاره به اینکه نقشی سخت و دشوار دارد، تأکید کرد:ابتدا فکر نمی کردم از پس چنین نقش دشواری بر بیایم اما وقتی فیلمنامه را خواندم، دیدم بازی در کنار سختی های کاراکترم، برای من تجربه بسیار خوبی را در آینده رقم خواهد زد. به خصوص اینکه در این سریال من با مادرم خانم گوهر خیراندیش همبازی هستم و نقش دختر طوبی با بازی او را ایفا می کنم.
 
گوهر خیراندیش و دخترش در سریال معمای شاه
گوهر خیراندیش و دخترش در سریال معمای شاه
 
اسماعیل خانی با اشاره به اینکه این نخستین حضورش در تلویزیون است، تصریح کرد:بازی در کنار بزرگان سینما و تلویزیون مانند سعید نیکپور، گوهر خیراندیش و کارگردان خوب کشورمان محمدرضا ورزی افتخار و تجربه فراموش نشدنی خواهد بود. برای من که شاید در آینده کمتر این فرصت برایم پیش بیاید که در سریالی تاریخی با تیم کارگردانی خوب و بازیگران بزرگ همکاری کنم.